کد خبر : 3391
تاریخ انتشار : دوشنبه 17 سپتامبر 2018 - 22:13

نخبه کشی یاغی سازی” در نفت! مروری بر آنچه این سال ها در نفت پیاپی رخ داده است

نخبه کشی یاغی سازی” در نفت! مروری بر آنچه این سال ها در نفت پیاپی رخ داده است

کوشاخبر: “نخبه کشی یاغی سازی” در نفت! مروری بر آنچه این سال ها در نفت پیاپی رخ داده است… ▪سال ها قبل بخصوص در دوران رضا شاه و یا فاصله ی بین رفتن قاجارها و فتحعلی شاه بیمار و کم توان و آمدن رضاشاه قلدر و دیکتاتور ؛پروسه ای در کشور رخ داد و مدیریت

کوشاخبر: “نخبه کشی یاغی سازی” در نفت! مروری بر آنچه این سال ها در نفت پیاپی رخ داده است…

سال ها قبل بخصوص در دوران رضا شاه و یا فاصله ی بین رفتن قاجارها و فتحعلی شاه بیمار و کم توان و آمدن رضاشاه قلدر و دیکتاتور ؛پروسه ای در کشور رخ داد و مدیریت نشد که  کشور عزیزمان ایران را تا مرز تجزیه شدن تضعیف نمود

 

▪در آن دوران شاهان و یا خوانین آنچنان بر مردم و زیر دستان سخت می گرفتند و بر گرده ی آنها بار بی دلیل می گذاشتند که اکثر آنها یا عزت نفس شان را از دست داده و به مزدور صرف و بی اراده و نوکر بله قربان گو تبدیل می شدند که دیگر قوه ی هوش و قوای فکری و جسمی خود را از دست داده و دیگر جز نوکری و امور ضعیف و بی پایه کاری از آنان بر نمیآمد

و به هنگام جنگ ها و حوادث فاقد توان و عرضه ی لازم برای کمک و دفاع بودند

یا افراد دارای جایگاه ایلی و رگ و ریشه ی اصیل بزرگی داشتند که ظلم و ستم را بر نمی تافتند و در اثر فشارهای مضاعفی که بر آنان وارد می آمد می ایستادند و اصطلاحا” “یاغی ” می شدند…

 

▪حالا همان آدمی که از خان یا کدخدا تقاضا و خواهش رفتار بهتر و محترمانه تَر داشت چنان عرصه بر او تنگ می شد که با جمع و آوری خویشان و نزدیکانش به کوه و جنگل می زِد و مقابل خان؛کدخدا یا رییس خود صف بندی می کرد و به یک معارض تبدیل می گشت چنانچه گاه خان یا کدخدا را شکست می داد و مدعی ملک تحت تملک آنان می شد و گاه حتی پا را فراتر نهاده و خواهان جدایی و تجزیه ی کشور می شد و حالا قشون حکومت که باید وقت و نیروی خود را صرف جنگ و دفاع از کشور می کرد با صرف هزینه های هنگفت مالی و جانی باید به جنگ یاغیانی می رفت که ابتدا در مقام دوست فقط حقوق أولیه و انسانی خود را طلب کرده بودند

و وقتی در اثر ازدیاد زورگویی و افزایش ظلم و ستم کارد به استخوان شان رسیده بود…به یاغی و دشمن تبدیل شده بودند!

▪نمونه ی این موارد در تاریخ را محمود دولت آبادی در کلیدر به زیبایی به تصویر می کشد که گلمحمد کلمیشی و خانواده اش که سر به زندگی ساده ی عشایری دارند در اثر ظلم و ستم بیش از اندازه ی مأموران دولتی به دشمن تبدیل شده و به یاغی گری و جنگ سخت با قشون حکومتی می پردازند

 

▪در بختیاری هم ازین نمونه ها فراوانند ” آجهانبخش طهماسبی راکی” خود نمونه ی بارزی از یاغیانی ست که علیرغم عشق به مملکت و ایران و تنها بخاطر ظلم فئودال ها و قوای دولتی سر به طغیان برداشت

یا “علیمراد حج ممقلی” در بختیاری و عبدالله خان باتولی در کهگلویه…

▪آنچه در چند سال اخیر در نفت رخ داده ادامه ی روند “یاغی سازی” و تبدیل دوستان به اپوزوسیون و دشمنان قسم خورده است

ولی آیا مدیرانی که کارمند آرام دیروز یا حتی دوست و مدافع دیروز را امروز دشمن و یاغی در سازمان می بینند هیچ با خود اندیشیده اند که چرا؟

و چه اتفاقی افتاده که فرصت دیروز به تهدید امروز إنجامیده است؟!

آیا هیچ کدام از مدیران تحت هجمه و مقابله برای یک بار هم شده در رفتار خود دقیق شده و ژرد نگریسته اند ؟!

متاسفانه وجود نگاه از بالا به پایین و مغرورانه ی مدیران نفتی در نفت باعث گردیده که گمان کنند همواره باید کارمندان به مدیران احترام گذشته و مطیع صد در صد آنان حتی در تصمیمات اشتباه باشند!

غافل از اینکه نیروی مطیعی که مهارت او تنها در چشم گفتن و کیف برداشتن و بلیط گرفتن است در مواقع ضروری و حساس و گلوگاه ها هیچ کمکی به فرد مدیر یا سازمان نمی تواند بنماید

اصولا آیا روح نوکری و بله قربانگویی محض با اندیشیدن و نبوغ و ابتکار و قدرت تصمیم گیری پارادوکس و تناقض ندارد؟!

▪آیا مدیران هیچ اندیشیده اند که اگر نیرویی عزت نفس و منزلت خود را از دست داد و مطیع و توسری خور محض گردید دیگر جز سرسپردگی و اسارت نفس قادر به انجام هیچ رشادت و شهامت و ایفای نقش در بحران ها و خطرات پیش رو نیست؟

 

▪متاسفانه در نفت نیز چون سیطره ی کهن تاریخ گاه فشار و بی حرمتی و رفتار اهانت آمیز چنان  افزایش می گیرد که گرچه این فشار بعضی انسان های فاقد ژن دلیری و شجاعت را مرعوب و منکوب می نماید

اما گاه نیز سبب انجام پروسه ی” یاغی سازی” در افراد دارای روحیه آزادگی و بزرگمنشی در سازمان شده و گاه حتی آتش این فشارها چنان بالا می گیرد که گریبان شیخ و مرید و محتسب را یکجا می گیرد…و به بحرانی عظیم و لاینحل تبدیل می گردد

▪بیاییم گاه از اسب غرور پیاده شده و به این بیندیشیم که چگونه شد؟ که دوستان و رفقای همراه دیروز به یاغیان و سرکشان امروز تبدیل گشته اند ؟!

کاش گاهی قبل از اینکه دیر بشود یک سوزن به

خودمان بزنیم و سپس یک جوالدوز به همسایه…!

▪گرچه تاریخ را همواره قوم غالب می نویسد و نه مغلوب…اما سرتاسر تاریخ در یک نکته اتفاق نظر دارد…و آن اینست که “ایستاده مردن به و نیکولو از نوکر بودن و زبون بودن است”

 

٢۶ شهریوماه٩٧/ #بابک_طهماسبی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.